محل تبلیغات شما

♪ یک حبــــه شعــــر ♪



مشت می کوبم بر در

پنجه می سایم بر پنجره ها

من دچار خفقانم خفقان

من به تنگ آمده ام از همه چیز

بگذارید هواری بزنم


ای

با شما هستم

این درها را باز کنید

من به دنبال فضایی می گردم

لب بامی

سر کوهی

دل صحرایی

که در آنجا نفسی تازه کنم


آه

می خواهم فریاد بلندی بکشم

که صدایم به شما هم برسد

من به فریاد همانند کسی

که نیازی به تنفس داد

مشت می کوبد بر در

پنجه می ساید بر پنجره ها

محتاجم


من هم آوازم را سر خواهم داد

چاره درد مرا باید این داد کند

از شما خفته ی چند

چه کسی می آید با من فریاد کند ؟


فریدون مشیری


آخرین جستجو ها

saulaburche jacorsimun downgulenske اطلاعات عمومی ایمنی و بهداشت tripunonka بازاریابی وفروش زیتون درویش مدرن Maria's site کندوی دانش / فصل ماندگار تحصیل